يك خانواده كه به همراه فرزند نوجوان و هفده ساله خود در قيام شركت كرده بودند نقل ميكنند :
جمعيت خيلي زياد بود ومزدوران به هيچ ماشيني اجازه ايستادن نميدادند. در همين ميان يك نفر كه شعار مرگ بر ديكتاتور را شروع ميكند مزدوران او را به باد كتك ميگيرند در اين ميان فرزند آنها از ماشين بيرون پريده و دست مزدور را ميگيرد تا مانع كتك خوردن هموطنش بشود و پاسدار كثيف ميگويد دست مرا ميگيري ؟ و به صورت جوان اسپري فلفل ميزند و مردم حاضر در صحنه نيز به كمك جوان ميشتابند ويك درگيري به مدت 15 دقيقه درميگيرد كه طي آن شعار دهندگان و جواني كه اسپري خورده بود از دست مزدوران نجات مييابند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.