۱۳۸۸ بهمن ۱۰, شنبه

شرح تجارب دستگيري و آزادي يكي از قيام كنندگان در اهواز

نامه زير توسط يكي از اعضاي وبلاگ دريافت شده است كه عينا منتشر ميشود :

بادرود و سلام فراوان.

در روز 13 آبان من در ساعت 6:30 بامداد در شهر اهواز بودم

محمل صبح که خريد کتاب و نرم افزارهاي مهندسي و خريدن اسباب بازي براي دخترم و رفتن پيش برادرم بود.

 محمل عصر که رفتن پيش متخصص کليه و بردن پرونده پزشکي و آزمايش ها و سونوگرافي.

دو تا تکپوش با دو رنگ متفاوت هم برده بودم براي فيلمبرداري هاي احتمالي.خط تلفن همراه عمومي خودم و يک گوشي براي عکس و فيلم احتمالي که هردو رو هنگام دستگيري و کلنجار با فاشيست ها پرتاب کردم.

در ساعت 9:30 تظاهرات از چند مسير آغاز شد و من در مسير گلستان که مسير آغازين دانشگاه موسوم به چمران هست حضور داشتم و شعارميدادم.

وارد مسير نادري به سمت چهارراه آبادان و ماشالله غلغله بود و کارزار عجيبي. جاتون سبز شعار باشعار خامنه اي قاتل ولايتش باطله , ماهمه باهم هستيم ملت بي شكستيم راشروع كرديم ,  

در ساعت 12:15     به خيابان حافظ آمدم که خيلي هم شلوغ بود. درگيري بين سرکوبگران و مردم شديد بود. وارد شعار دادن شدم و جو عجيبي بود , کمي فاصله گرفتم که متوجه حضور سه نفر در کنار خودم شدم.

با سرعت گوشي ها رو پرتاب کردم و ناگهان يک دقيقه بعد دو نفرشون دست هام رو از پشت بستند و يکي شون با باتوم محکم به پاهام ميزد.پرونده هام توي يک کيف کمري بود و مطمئن بودم که اگر دستگير بشم چيزي گيرشون نمياد.يکي از اونها سريعا کيف رو باز کرد و پلاستيک اسباب بازي ها رو هم که دستم بود گرفت.هنوز کتاب نخريده بودم.

سه نفري من رو بلند کردند و توي يک خودروي ون پرتاب کردند.6 نفر ديگه با دستبند و چشمبند اون تو بودند.از هيچکدام شون هيچ چيز نپرسيدم.بعد از حدود 3 دقيقه يک چشمبند هم به من زدند و دو نفر ديگه رو هم اون طور که فهميدم سوار کردند و خودرو حرکت کرد.دستها و چشم ما بسته بود.حدودا 40 دقيقه سوار ماشين بوديم که رسيديم به يک مکان.هر کدام از ما رو دو نفر پياده کردند و به يک اتاق بردند.چشمهام بسته بود و هيچ چيز نديدم ولي از صداهايي که اطراف مي آمد متوجه شدم که اتاق شلوغي هست.همگي هم دستگير شده بودند.هيچکس حرفي نميزد.يکنفر پرسيد" آقا چه خبره؟ " صداي مشت و لگد بود که اومد.البته من فکر کنم که اون شخص هم از خودشون بود براي زهر چشم.

حدود 2 تا 3 ساعتي گذشت و من رو به يک اتاق ديگه بردند و چشم بند و دستبند رو باز کردند و حدود 40 تا 50 نفر توي اون اتاق بود.يک گوشه پيدا کردم و نشستم. يک نفر پرسيد " تو رو هم توي تظاهرات گرفتند بي شرفا "؟ من گفتم :" ميخواستم برم کتابخانه کتاب بگيرم گرفتنم. من چه ميدونم جريان چيه "؟ - کتابخانه رشد توي خيابان حافظ هست. همون جايي که دستگير شدم.-. اون گفت:"بابا ما همه مثل هم هستيم نميخواد خودت رو بگيري.  

شب اول هيچ خبري از بازجو و اتاق بازجويي نبود.در اون اتاق چند نفر ديگه هم اومد و ما تا صبح نشسته خوابيديم. صبح بيدار شدم براي نماز وقتي صداي اذان رو شنيدم.بعد از نماز رفتم که يعني بخوابم. دو نفر آمدند و چشم بند زدند و دو دستم رو گرفتند و بردند به يک اتاق.

چون قبلا با فضاي بازجويي در بروجرد آشنا بودم داشتم چيزهايي که بايد بگم رو مرور ميکردم. روي يک صندلي نشستم و روبروي خودم يک شيشه سکوريت ديدم که فقط خودم رو در اش ميديدم و صداي اون بر رو ميشنيدم. شخصي که خودش رو ........ معرفي کرد

پرسيد: توي تظاهرات چه ميکردي؟ گفتم : من ميخواستم برم کتابخانه رشد و توي راه شما من رو دستگير کرديد.

پرسيد تلفن تماست رو بگو. گفتم چون سيم کارتم قطع هست موبايل همراهم ندارم. گفت شماره ش رو بگو. من هم شماره اي رو که واقعا قطع بود دادم.

حدود 40 تا 50 دقيقه هيچ سوالي نشد و بعد آمد.- فکر ميکنم که رفتند و از طريق مخابرات چک کردند و ديدند واقعي هست-

دوباره گفت توي تظاهرات چه ميکردي؟ من هم همون رو تکرار کردم و گفت مطمئني؟ گفتم بله.

گفت آدرست رو بده.

من هم يک آدرس دقيق دادم.حدودا 20 دقيقه بعد دوباره آمد و گفت توي خيابان ادهم چه ميکردي؟

من که به خيابان ادهم نرفته بودم گفتم من که اصلا خيابان ادهم رو بلد هم نيستم که رفته باشم.

گفت واي به حالت اگر در تحقيقات مون بفهميم تو کلمه اي دروغ گفتي.

گفتم اصلا تحقيق راجع به چي؟ موضوع دستگيري من چيه؟ من اصلا چرا اينجام. من نوبت دکتري دارم

خلاصه زمان رو همين طوري تلف ميکردم با پاسخ هاي انحرافي و شبه واقعي تا واقعا از رد دور بشند. ما که واقعا 13 آبان اهواز رو به هم ريختيم. حدود نيم ساعت بعد من رو بردند بيرون و در يک سلول انفرادي گذاشتند و يکي از اونها که باهام بود گفت انگار همه چيز يادت نيومده هنوز فعلا برو تو تا کمي با خودت فکر کني.

من که هنوز نه از روز قبل ناهار و نه شام خورده بودم ناشتا رفتم توي سلول.

خدا رو شکر تجربه سلول هم به کارم اومد و به جاي محاکمه خود که هر شخص بي تجربه اي دچارش ميشه؛ سرود وشعرهايي كه بلد بودم رو زمزمه ميکردم.

حدود يک ساعت بعد يک نفر رو پرت کردند پيش من.

ظاهرا لباسش خونين بود ولي اثري از جراحت توي صورتش مشاهده نميشد.

آخه ميدونيد من به ظاهر به نظر اونها فرد پيچيده اي ميآمدم ولي عملا خودم رو عادي جلوه دادم.

به خدا قسم که نه ترس از محاکمه و بازپرسي، نه همسر و فرزند، نه شلاق و شکنجه و هيچ چيز ديگري باعث نشد که خودم رو عادي جلوه بدم.فقط به اين فکر ميکردم که تو بايد بيرون بياي چون 16 آذر در پيش هست. پيروزي نزديک هست و 13 آبان هم مردم رو اون جوري ديدم و با خودم گفتم که دوباره بايد انرژي ها رو جمع کنيم.

با خودم گفتم تو به اين راحتي و در يک تظاهرات نبايد به چنگشون بيافتي. بايد تا پيروزي باشي و برادر و خواهر رو از نزديک ببيني.

بگذريم....

من ظاهرا اولين بازپرسي رو در روز 14هم انجام دادم.چون بلافاصله بعد از نماز و حدود ساعات 5:30 بود.و بعد از من حدود يکي دو ساعت بعد اون شخص دوم رو انداختند داخل سلول.

وقتي پرتش کردند کمي نيم خيز شد و گفت: رفتند؟ گفتم: اره.

يک فحش رکيک هم به شون داد و بلند شد. گفت تو هم دستگير شدي توي تظاهرات و ...

تا حدود ساعت هاي 17 تا 18 بود که يک نفر آمد و بدون سوال من رو دستبند زد و همراه دو نفر ديگه بازهم به همون اتاق برد.اين بار بازپرس در کنار من ايستاده بود. يک چشمبند هم به چشمم زدند تا تشخيص ندم که چه کسي ايستاده.دوباره همون سوالات قبلي و من هم همون پاسخ قبل.چند تا سيلي محکم هم توي صورتم زد. در فحاشي و لومپني هم که گوي سبقت رو از رهبرشون دزديده بود.دوباره همون سوالات رو تکرار کرد و اضافه کرد که خيال نکن تو يک انقلابي هستي.تو از اراذلي.تو اوباشي که توي خيابونا دنبال ناموس مردميد و همش فساد و دزدي و ويراني و ...

الان ميبرمت يه جايي تا حالت جا بياد...

من رو بردند به يک اتاق و چشمبند هم روي چشمم بود.روي يک تخت دراز شدم و دو نفر دستهام رو و دو نفر هم پاهام رو گرفتند.من تجربه شکنجه و ضربه توي صورت و کمر رو داشتم اما تعداد 70 تا کابل کف پاهام قبلا خورده بود.من اينبار شمارش نکردم ولي متوجه شدم که بعد از هر 20 تا 30 ضربه بازهم ميگفت الان چي؟توي تظاهرات چيکار داشتي. و يک سطل آب يخ روي پاهام ميريختند تا غش نکنم.

الان اثرات اين ضربات روي زانوهاي من هست و مثل قبل نمي تونم خوب راه برم.

ولي به خدا قسم که کوچکترين خللي و شکافي در عقيده و راي من که همانا حقانيت مجاهدين و برادر مسعود هست؛ ايجاد نشد.

کمترين شکي به دلم نيومد و اتفاقا يقينم بيشتر شد.تماما چهره برادر مسعود و صداي صميمي شون در مقابلم بود.

بعد از اين کابل ها دوباره من رو به اتاق بردند. من مطمئن هستم که افراد ديگه هم که دستگير شدند همينطور به شون شکنجه ميدادند.چون مثل يک پريود تکرار ميشد. دوباره توي اتاق بازجوي اولي که از صداش تشخيص دادم آمد و گفت من ........هستم. درکنار من ايستاد.

10 - 12 تا سيلي محکم به صورتم زد و چند تا فحش داد به ما که به قول برادر مسعود جز اراذل و اوباش خياباني هستيم و همون فحاشي رو تکرار کرد.

من رو بردند دوباره توي سلول. مثل اينکه اينبار يا تحقيقات شون رو  تکميل شده بود.چون خيلي نرم تر شده بودند و در حرف هاشون اون قاطعيت ديگه نبود. کفه پايين رفته بود.شکست رو در حرف هاشون احساس ميکردم.توي سلول کمي ساچمه پلو ( عدس پلو ) دادند و گفتند :" کوفت کن ". البته سربازها خيلي به نفع مون بودند و مجبور بودند که از مافوق اطاعت کنند.بعد از روز دوم از يک سرباز بيرون سلول ساعت رو پرسيدم.24 بود و گفت آب ميخواي؟ نميخواي دستشويي بري؟ افسر خودي هست.

من هم تشکر کردم و گفتم ميخوام دستشويي برم.

توي اين دو روز تنها وعده غذايي بود که خوردم.

دوباره وارد سلول شدم تا روز بعد.

در سلول شنا ميزدم و دراز نشست.اما رمقي نبود و نبايد انرژي رو هدر ميدادم.با خوندن سرودهاي اشرفي وقت رو ميگذروندم.ساعت رو از سرباز پرسيدم.سرباز ساعت رو 18 اعلام کرد.پرسيدم چندم هست؟ گفت 15هم.

آمدند دنبالم.بردنم به اتاق بازپرسي. بازجويي با نام ........ آمد و گفت ببين تو دوستات همه چيز رو گفتند.ما ميدونيم يه شبکه از " منافقين " هستي.

اضافه کرد: تو هم جز اين شبکه هستي. ميخوام اطلاعات بيشتر رو از خودت بشنوم.

من همون حرف قبلي رو ميزدم.

خود بازجو با زبان خودش اعتراف کرد " ما ميدونيم کسي جز منافقين جرات اين آشوب ها رو ندارند." و تضاد هاي ديگه که هرچه بد و بيراه بود ميگفت و کاملا نشون از مات و مبهوت شدنشون ميداد.

اين هم نامردي رو تکميل کرد و چند تا سيلي محکم به گوش من زد و تهديد کرد اگر حرف نزني دوباره ميبرمت روي تخت.( کابل )

مثل يک پريود مشخص؛ ساعت بازجويي و زدن شون تکرار ميشد.البته من نميدونم دليل اين همه ضربه کابل با وجود اينکه براشون مسجل بود که من هيچکاره ام! براي چي بود؟ خوب درهرصورت توپ رو از دست داده بودند و ديگه از لاک دفاعي صحبت ميکردند و ملت ايران هجوم رو پيشه کرده اند و اونها هم ميدونند که کارشون تمام هست.

بعد از خوردن کابل در کف پاهام مجددا به سلول انتقال پيدا کردم و يک وعده غذايي ديگه رو به من دادند.

در سلول 3نفر ديگر به جز من بودند که اثري از ضربه و کابل و شکنجه درشون نبود.( به عقيده من تمام دستگيرشدگان اون روز رو همين کار کردند و با گماشتن يک يا چند نفر در کنارشون سعي در منفک کردن عقيده و انگيزه شون داشتند.به نوعي ايجاد شک و شبهه و اعتراف گيري بدون بازپرسي. خوشبختانه من با مرور تجربيات بچه هاي مجاهدين و کتاب هايي مثل قهرمانان در زنجير و ... اين شيوه کثيف رو بلد بودم. تازه اگر بلد هم نبودم متوجه نوع مرزبندي و تفکيک عقيده با سايرين بودم.)

روز 16هم هيچکس به سراغ من نيومد و کاملا تنها در سلول سرکردم.خوشا وقف قباي مي فروشان.

شعري رو که براتون ارسال کردم رو دوباره مرور کردم و اشکال يابي کردم.

                   هرلحظه شبي با قدمي سنگين تر                    هرگام پر از حادثه اي خونين تر

و....

روز 17 هم آمدند و دوباره به اتاق بازجويي رفتم.دژخيم مجددا مامور بازپرسي از من شد.همون سوالات و همون پاسخ ها.فقط نگران اين بودم که مبادا کس ديگري از بچه ها دستگير شده باشند چون اونها توجيه شدند ولي عملا ممکن بود نتونند سر کنند.

تهديدم کرد که " مگر منتظر شکنجه هاي کهريزکي هستي که پاسخ نميدي؟ " ." ميدوني ما الان ميتونيم تو رو سربه نيست کنيم و هيچکس هم از تو خبردار نشه ؟". " همه رييس باندتون اعتراف کردند و تو رو هم لو دادند. تو که عددي نيستي.". " واي به حالت اگر نشونه اي از دروغ توي حرف هات باشه. " . " شما توي شبکه منافقين هستيد." و ...

 

بدجوري از اين به قول خودشون " منافقين " ميترسند.آخر مجاهدين هستند که واقعا چهره منافق شون رو افشا کردند. واقعا شر و فساد و نفاق رژيم آخوندي  رو افشا کردند.

عصر روز 17هم دوباره به سراغم اومدند و گفتند بعد از اين بازجويي اگر چيزي دستگيرشون نشه ديگه خبري از من نخواهد بود.

فضاي ارعاب رو داشتند حاکم ميکردند.مکررا تکرار بر اين داشتند که باندتون لو رفته و درمورد تو همه چيز رو ميدونيم.

دوباره راهي سلول شدم وفرداي اونروز که 18 هم ميشد آمدند وبعد ازيكسري سوال و جواب

بالاخره عصر روز 18هم آزادم کردند و گفتند که تعهد بدم که ديگه در تظاهرات نباشم.

من هم گفتم که تاوان اين همه ضربه اي که به کف پاهام زدند رو کي بايد بپردازه؟ پاسخشون تهديد و ارعاب بود که اگر مايل هستم دنبال تاوان بگردم دوباره بيام و شکايت کنم و پزشکي قانوني و از اين جور خزعبلات....

شعار نويسي در اهواز و شيراز

اهواز و شيراز – بهمن ماه - يك دانشجو : در 5 نقطه شعارنويسي عليه خامنه اي وآمادگي 22 بهمن و نيز"واي به روزي كه مسلح شويم" را خودم و دوستم نوشتيم  .

چهلم منتظري در رشت

رشت – 9 بهمن در رشت _ بنا به گزارش يك هموطن قرار بود كه در پارك شهر تعدادي جمع شوند كه از ساعت 12 ظهر همه جا و اطراف پارك شهر به محاصره نيروهاي گارد ضدشورش درآمد. و كسي نتوانست وارد پارك شود .

نمونه هايي از روحيه مردم بعد از اعدام ها

يك كارمند تهران  : فضاي تهران بعد از اعدامها فضا بسيارخوب است . مردم دارند آماده ميشوند براي 22 بهمن اعدامها مردم را بيشترعصباني کرده. ما نياز به فيلترشكن نيز داريم.

يك دانشجوي اهواز : اعصاب همه  از اعدامهاي ديروز بهم ريخته . همه فكر ميكنند كه آرش از مجاهدين بوده است .

يك دانشجو  :  با اين اعدامها انها که ترسو بودند عقب کشيدند اما انها که اهلش هستند به انها (رژيم) نشان مي دهند .خواهرم مستمرا دارد ميدود تا آمادگي بدني براي 22 بهمن داشته باشد او  با دوستانش اينكار را ميكنند.

۱۳۸۸ بهمن ۹, جمعه

قم – 9 بهمن – ساعت 1900- گزارش يك شاهد عيني

برنامه و مراسم مربوطه ، ساعت 1730 به پايان رسيد ولي تا ساعت 6و 45 دقيقه هنوز مردم بطور پراكنده در همه جاي شهر حضور داشتند و شعار ميدادند .

جمعيت شركت كننده خيلي زياد بود . يك عده در حجتيه ، يك سري پراكنده در كوچه ها ، يك سري در خيابان محمد منتظري بودند يك عده در صحن حضرت معصومه و ... مشغول تظاهرات بودند . شعارها عبارت بود از : مرگ بر ديكتاتور – منتظري قهرمان جايت اينجا خاليه ديكتاتور سرنگونه

گارد ضد شورش به مردمي كه در خيابان ساحلي شعار ميدادند حمله كرد و آنها را سعي كرد پراكنده كند ولي زياد كاري نداشت .

قرار بوده ظاهرا كوچه را چادر كشي كنند ولي رژيم اجازه نداده بود .

در داخل خود كوچه اي كه خانه آقاي منتظري بود ، به هيچ وجه اجازه شعار داده نميشد كاملا مشخص بود كه تعداد عوامل نفوذي رژيم در بين مردم در اين نقطه خيلي زياد است و مرتبا كساني كه خودشان را از مردم جا ميزدند ميگفتند هيس شعار ندهيد .

رژيم از يك نوع پاترول هاي سياه قد كوتاه استفاده كرده بود كه داخل آن اصلا معلوم نبود و ناگهان از داخل آن بيرون ميامدند و يكي را دستگير ميكردند و برخي از دستگير شدگان را از ماشين به بيرون پرت ميكردند و برخي را باخود ميبردند .

تظاهرات مردم در خيابان ساحلي قم

قم – 9 بهمن – ساعت 1500 – مردمي كه با ممانعت نيروهاي رژيم براي رفتن به محل برگزاري مراسم چهلم شده اند و جمعيت زيادي را بالغ ميشوند ، در كنار پاركينگ رودخانه در خيابان ساحلي قم تجمع كرده و دست كرده تظاهرات زدند . آنها شعار ميدادند ، مرگ بر ديكتاتور ، خامنه اي مرگت باد منتظري روحت شاد . 

كنترل كارت ملي در سر كوچه خانه آقاي منتظري

قم – 9 بهمن – ساعت 1220 –  رژيم كوچه اي كه خانه منتظري در آن قرار دارد را بسته است .  و روي پل حجتيه در خيابان موسوم به محمد منتظري نيروهاي خود را مستقر كرده است .

به كسي اجازه عبور به كوچه محل مراسم داده نميشود . و كارت ملي همه مردمي كه ميخواهند به سمت خانه آقاي منتظري بروند را چك ميكنند .

۱۳۸۸ بهمن ۸, پنجشنبه

الله اكبر در تهران

تهران – 8 بهمن -  ساعت 2230 : بنا به گزارش هموطنان از سعادت آباد و شهرك غرب ، امشب مردم اين مناطق ، در اعتراض به اعدام دو جوان بيگناه بجرم محارب ، پرشورتر از هميشه بانگ الله اكبر و مرگ بر ديكتاتور سر دادند .  

درگيري بين مردم و مزدوران در شيراز

شيراز –8 بهمن -  ساعت 2215 – بنا به گزارش يك هموطن ، در خيابان ستارخان ، سينما سعدي ، جمعيت انبوهي حضور داشتند و تقريبا تمام مردم در خيابان بودند . با ضرب و شتم يك خانم هموطن كه در نزديك سينما سعدي  توسط مزدوران از ماشين بزور پايين كشيده ميشود ، خشم مردم شعله ور ميشود و با مزدوران درگير ميشوند . اين هموطن از دوستان خود در نزديكي مسجد قبا نقل ميكند كه آنجا نيز براساس فراخوانهاي داده شده ، مردم تجمع كرده بودند .

تظاهرات در قم

قم – 8 بهمن – ساعت 2020 – روز پنجشنبه ساعت 2020 جمعيت و مردم زيادي كه ظرف روزهاي اخير خود را براي مراسم چهلم منتظري و اعتراض به ديكتاتوري رسانده بودند ، با شعار مرگ بر ديكتاتور و درود بر منتظري تظاهرات كردند . اين تظاهرات در داخل و بيرون صحن حضرت معصومه را در بر گرفت .

اين تظاهرات در حالي صورت گرفت كه گله هاي ماموران انتظامي و گارد ضد شورش با باتوم و سپر و تجهيزات سركوب سعي در جلوگيري از شكل گيري هر حركتي داشتند .

همچنين گفته ميشود ، اين تظاهرات در اعتراض به اعدام هاي روز پنجشنبه نيز بوده است .

خانه منتظري در محاصره

قم – 8 بهمن – 10 صبح – بنا به گزارش رسيده ، از صبح روز پنجشنبه ، در وحشت از تجمع و تظاهرات مردم در مراسم چهلم منتظري ، اطراف خانه منتظري توسط عوامل رژيم محاصره شده است .

همچنين تعدادي مزدور سانديسي نيز روانه قم شده اند تا با شعارهاي مرگ بر منافق ، در مقابل تظاهرات مردم و ايجاد رعب و ضرب و شتم مانع از شكل گيري و تجمع شوند .

وضعيت اتوبان تهران قم و شهر قم

قم – 8 بهمن – ساعت 15 – بنا به گزارش شاهدان عيني اتوبان تهران قم بشدت شلوغ است . در ورودي شهر قم كليه خودروهاي سواري بطور كامل بازرسي ميشوند .

همچنين از  قم گزارش ميرسد كه جمعيت در سطح شهر بوضوح زياد است . در صحن حضرت معصومه ، تجمعات و گروههاي چند نفره در انتظار نشسته اند و اين شلوغي صحن نسبت به روزهاي گذشته كاملا مشهود است كه براي مراسم چهلم منتظري است .

۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه

22 بهمن - گدايي مزدور با سواستفاده از فقر شديد

تداوم قيام عاشورا 

بهمن ماه – اروميه - يك هموطن كه به يك انبار مصالح ساختماني در اروميه مراجعه داشته ، مورد سوال كارگران اين انبار قرار گرفته است كه : « آقاي مهندس از تهران چه خبر ؟ بسيجي ها آمدند اينجا و گفتند نفري 250 هزار تومان ميدهيم كه 22 بهمن بياييد تهران ، موتور هم به شما ميدهيم و اين نفراتي كه عليه رژيم حرف ميزنند را تارو مار كنيد توي دهات هم رفته اند و به آنها مبلغ نفري 50 هزار تومان گفته اند »

وقتي اين هموطن به آنها ميگويد كه « واقعيت اينطوري نيست و براي خودتان خيلي خطر دارد چون آنها كه بچه هاي مردم هستند و خودتان را شناسايي ميكنند و برايتان خطر دارد و مگر شما حاضريد براي اينكار برويد ؟ »

كارگر مزبور ميگويد « آخر 250 هزار تومن خيلي زياد است . من پسري دارم كه كار نميكند ، دخترم مريض است و من خيلي به پول احتياج دارم »   

۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

«مرگ بر ديكتاتور» در مقابل شعبه مركزي بانك ملي

اصفهان – تداوم قيام عاشورا

5 بهمن – اصفهان – ساعت 1030 صبح روز دوشنبه 5 بهمن ، در مقابل شعبه مركزي بانك ملي در اصفهان ، كه عده زيادي از مردم تجمع كرده بودند تا پول نقد و ارز از بانك تحويل بگيرند ، در اثر درگيري با ماموران بانك و جواب منفي به مراجعاتشان ، شعار مرگ بر ديكتاتور سر ميدهند . عده اي ازمردم محل نيز به اين معترضين ميپيوندند و جمعيتي در حدود 600 نفر در اين تظاهرات شركت ميكنند .

۱۳۸۸ بهمن ۵, دوشنبه

اگر ميخواهيد اورا ببريد همه ما چند هزار نفر را بايد ببريد

تهران – تداوم قيام عاشورا

دي ماه – تهران و شمال ايران - مزدوران اطلاعات در يكي از شهرهاي شمال ايران در هراس از گسترش قيام توسط خانواده هاي تبعيديان مخالف رژيم ، همسر يكي از شيرزنان اين خانواده ها را  به جرم اينكه همسر و بچه اش در خانه نيستند دستگير كرده و مورد ضرب و شتم قرار ميدهند او نيز پاسخ ميدهد كه چرا از خودش نميپرسيد و اگر ميتوانيد برويد از خودش كه در تهران است بپرسيد .

پس از چند روز در تهران مزدوران اطلاعات در يكي از محلات شرق تهران ، به سراغ خانواده اي كه اين شيرزن در نزد آنها مستقر بوده ميروند و او را تهديد ميكنند كه چرا بدون اطلاع شهر خودش را ترك كرده است و به تهران آمده است و ... ولي با هجوم اهالي محل مواجه ميشوند كه به آنها گوشزد ميكنند كه « اگر ميخواهيد اور ا ببريد همه ما چند هزارنفر را بايد ببريد » و گور خود را گم ميكنند .

شبها شهر دست جوانهاست

تهران – تداوم قيام عاشورا

تهران – 4 بهمن - يكي از جوانان ساكن شرق تهران چنين ميگويد : در تهران شب كه ميشود ، شهر در دست جوانهاست . از شعار نويسي تا هركاري عليه رژيم از دستمان بر ميايد انجام ميدهيم . ما بزرگ يا كوچكي خودمان را در 22 بهمن نشان خواهيم داد . يك ايراني پيدا نميكني كه چه طرفدار رژيم باشد چه مخالف رژيم ، كه نداند كه 22 بهمن چه خواهد شد .  

  

اعتراض در واحد تهران دانشگاه تربيت معلم

تهران – تداوم قيام عاشورا  

تهران – 4 بهمن –در اين روز ، حدود  150 تن از دانشجويان به مدت 5 ساعت در مقابل دفتر معاونت اين دانشگاه ، تجمع كرده و تهديد كردند كه در صورت عدم پرداخت وام جهت اسكان در خوابگاهها، كه به دانشجويان از طرف دانشگاه  قول داده شده بود ، به اعتراضات خود ادامه خواهند داد .

فقر كاركنان دولت، آتش زير خاكستر

تهران – تداوم قيام عاشورا

تهران 5 بهمن - يك كارمند دولت چنين ميگويد : ديروز روز يارانه ها بود .همه در اداره درمورد يارانه ها حرف ميزدند . از آبدارچي مان گرفته تا مديران همه در شاخه سه قرار گرفته اند و به آنها سوبسيد پرداخت نخواهد شد . يعني هر شهر وندي كه درآمدش از 100 هزار تومان بالاتر باشه به او پرداخت نميشود . اين درحاليست كه ميزان حداقل حقوق در قانون كار امسال 280 هزار تومان بود . و از طرفي خط فقر امسال 700 هزار تومان برآورد شده است . با اين وجود رژيم ميگويد كه در كشور اصلا فقير نداريم !

ماكه اصلا در آمارگيري شركت نكرديم و آن را تحريم كرديم چون بي حرمتي به شخصيت ايراني بود . ديروز با اينهمه حرف خوشحال شدم كه فرمهاي آمار سال پيش را پر نكرديم .

همكاران ديروز به بانك رفته بودند كه پول بگيرند ديده بودند كه پول نداره و به دو سه تا بانك ملت ديگر مراجعه كرده بودند و در دستگاهها پول نبوده است .  

نوك تيز حمله و سركوب روي خانواده ها و بستگان و هواداران مجاهدين

تداوم قيام عاشورا

به گزارش هموطناني كه از بعد از قيام عاشورا بطور مستمر مورد آزار و ارعاب و احضار قرار گرفته اند  وهمچنين بنا به گزارشاتي كه از درون رژيم ميرسد ، تمامي دستگاه اطلاعاتي و سركوب رژيم ، براي مقابله با قيام بزرگ 22 بهمن ، بر روي خانواده ها و بستگان درجه يك تا درجه دهم مجاهدين متمركز است.  

اين گزارش حاكي است كه رژيم به هيچ وجه با بستگان وهواداران حتي سابقه دار ساير گروهها و دسته جات سياسي و فكري تحت سركوب ، از بعد از عاشورا هيچ كاري ندارد بلكه فقط روي مجاهدين متمركز است .  

بنا بر اين گزارش، هموطناني كه حتي در قيام عاشورا شركت نداشته اند و در مسافرت يا بستر بيماري بوده اند نيز چند بار به كميته ها و دفاتر و شعبات اطلاعات آخوندي احضار شده اند. از آنها فقط يك سوال مشخص بطور هيستريك پرسيده ميشود و آن اينكه   « روز عاشورا كجا بودي ؟ ».

علاوه بر اين با دادن پرسشنامه هاي مفصل و خسته كننده اي كه شجره نامه و كليه سوابق 30 سال گذشته ي فرد احضار شده بايد در آن نوشته شود ، اينطور وانمود ميكنند كه گويي كسي هم در اين دستگاه سركوب درحال ريزش و مايوس رژيم قصد خواندن آنها را دارد!  و به اين ترتيب ميخواهند مخاطب خود را بترسانند.

ضمنا يكي ديگر از طرح هاي دستگاه سركوب رژيم براي محدودتر كردن دامنه قيام 22 بهمن ، اينست كه بهر تعداد از اين بستگان مجاهدين يا هوادارانشان را بطور موقت دستگير كند تا بزعم خودش سازمان كار آنها را بهم بريزد .

۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

كابوسي بنام 22 بهمن

تهران – تداوم قيام عاشورا

هراس از 22 بهمن سراپاي رژيم را گرفته است . بنا بر يك گزارش ، رژيم در ارگانها و ادارات خود در حال تلاش بر روي دو محور براي مقابله با قيام 22 بهمن ميباشد:

از يك طرف تلاش ميكند با تبليغات و باج دادن عوامل و جاسوسهاي خودش را به شركت در تظاهرات ترغيب كند.  

از طرف ديگر با جاسوسي و ژستهاي توخالي مبني بر كنترل همه ارتباطات و ايجاد رعب در بين كاركنان و كارمندان دولتي سعي ميكند مانع از حضور و شركت آنها در قيام برزگ 22 بهمن شود .  

ما آدم فروش نيستيم

تهران – تداوم قيام عاشورا

بهمن – تهران – در دانشگاه امام حسين كه متعلق به سپاه پاسداران است در تابلوهاي دانشگاه عكسهاي قيام كنندگان قهرمان تحت عنوان اغتشاشگر نصب شده است تا دانشجويان اين به اصطلاح دانشگاه ، با جاسوسي آنهارا شناسايي و معرفي كنند . اينكار نه تنها با بي اعتنايي دانشجويان خود رژيم مواجه شده بلكه روي همين تابلو نوشته شده كه « ما آدم فروش نيستيم »

تجديد پيمان با ندا ي ايران

تهران – ادامه قيام عاشورا

3 بهمن – دانشگاه علامه - دانشجويان اين دانشگاه در همبستگي و تجديد عهد با ندا سمبل قيام مردم ايران در روز تولد او به يكديگر گل سرخ هديه دادند .

اعتراض در دانشگاه علامه

تهران – ادامه قيام عاشورا

3 بهمن – تهران - دانشجويان دانشگاه علامه  در اعتراض به اخراج اساتيد اين دانشگاه توسط رژيم كه به بهانه اخلال در امتحانات انجام شده در مقابل ساختمان اصلي اين دانشگاه جمع شدند و خواستار بازگرداندن همه آنها شدند .

شلاق زدن در ملا عام

4 بهمن – انديمشك – صبح روز يك شنبه در اين شهر سه نفر شلاق زده شدند .