۱۳۸۸ شهریور ۲۷, جمعه

تظاهرات روز جمعه تهران به نقل از شاهدان

بلوار كشاروز : ساعت 9 صبح بيمارستان ساسان بيماران آن كه اساسا هميشه از جانبازان هستند ، با لباس بيمارستان در خيابان آمده و شعار ميدادند كه نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران و همين كار آنها باعث شد كه مامورين انتظامي كه خيابان كاخ را بسته بودند ، راه را باز كردند تا مردم بروند .

ميدان رضايي ها ساعت 11 : شعار هاي مردم مرگ بر ديكتاتور – مرگ بر روسيه – گاز اشك آور شروع شده – كروبي در ميدان 7 تير با بلند گو دستي شعار ميدهد مرگ بر استبداد –

جمالزاده : در جمالزاده حزب اللهي ها كه شعار جانم فداي رهبر دادن ، را مردم حسابي زدنشان ولي الان رژيم سر جمالزاده را بسته است.

توي كوچه هاي ميدان ولي عصر پر از بسيجي و لباس شخصي است و به يك نفر حمله شده است و به بيمارستان برده اند .

در ميدان انقلاب بلند گو ميگويد مرگ بر آمريكا جمعيت ميگويد مرگ بر روسيه ،
بلند گو ميگفت خوني كه در رگ ماست هديه به رهبر ماست ، مردم ميگفتن خوني كه در رگ ماست هديه به ملت ماست بلندگو ميگفت واي اگر خامنه اي حكم جهادم دهد مردم ميگفتن واي اگر موسوي حكم جهادم دهد
بسيجيها در ميدان ولي عصر در محاصره مردم قرار گرفته اند .
جمعيت از اميرآباد بالا به طول 9 كيلومتر تا 7تير ادامه داشته است . سر و ته جمعيت ديده نشد . نسبت جمعيت به بسيجيها صدهزار به يك بود .

سه راه تخت طاووس و عباس آباد قيامت است مردم هم پياده و هم با ماشينهايشان به سمت ميدان ونك ميروند و بوق ميزنند . مردم شعار ميدهند استقلال آزادي جمهوري ايراني – ايراني باغيرت حمايت حمايت – مرگ بر ديكتاتور – مجتبي بميري رهبري رو نبيني – نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران – تجاوز شكنجه ديگر اثر ندارد – يا حجه ابن الحسن ريشه ظلم و بكن –عوامل تجاوز اعدام بايد گردند - محمود خائن آواره گردي خاك وطن را ويرانه كردي كشتي جوانان وطن الله اكبر مرگ بر تو مرگ برتو مرگ بر تو مرگ برتو
مااهل كوفه نيستيم پول بگيريم بايستيم
اتل متل توتوله ديكتاتور كوتوله
پول نفت چي شده ؟ خرج بسيجي شده

ميدان انقلاب به سمت دانشگاه را بسته اند جمعيت زيادي به سمت اميرآباد شمالي ميرود ، يكي دو جا هم بهشان حمله كرده اند

جمعيت يك سرش كارگر بود سر ديگرش در هفت تير و انتظامي فقط نظارت ميكرد . مردم يورش بسيجيها در ميدان ولي عصر را در هم شكستند .

دهها هزار نفر از اميرآباد به سمت جام جم ميروند .
شعار خيابان ولي عصر به سمت ميدان ونك : فلسطين كجايي ؟ كهريزك و ببيني
از ولي عصر و ونك مردم به سمت جام جم ميروند و شعار ميدهند ميجنگم ميميرم كشور و پس ميگيرم

ساعت 1330 : دراطراف دانشگاه مردم منتظر هستند كه نماز جمعه تمام شود ودرحال شعار اين خس وخاشاك تويي دشمن اين خاك تويي/ بلندگو را خاموش كن صداي ما را گوش كن

ساعت 1420
در بلوار كشاورز بسيجيها از دست مردم كلافه و گيج شده اند
در ميدان هفت تير چند موتور بسيجيها را آتش زدند .
در كريم خان درگيري بين مردم و بسيجيهاست .

ساعت 1435 : مردم هلي كوپتر را هو ميكنند و دستهاي خود را به علامت پيروزي بالا برده اند
در چندين نقطه درگيري با باتوم و سنگ بين مردم و ماموران در جريان است . و شعار ميدهند ديكتاتور ديكتاتور اين آخرين پيام است ملت سبز ايران آماده قيام است – مرگ بر جمهوري اسلامي

ساعت 1430 : يك نبرد تمام عيار در كريمخان مردم با چوب و سنگ حسابشان را رسيدند . گاز اشك آور توسط رژيم زده شد .

گزارش يك نفر كه از تظاهرات برگشته است : شعار های مرگ بر دیکتاتور را از مسجد جواد شروع کردند و تا دانشگاه رفتند . 5-6 ميليون نفر بودند و گاز فلفل هم خورديم هوادارهای احمدی نژاد مثل موش شده بودند در این مسیرگارد و نیروهای انتظامی هم خیلی زياد بودند .

1520 : جنگ و گريز بين مردم و رژيم در اطراف پارك ساعي ادامه دارد .
1520 جمعيت شروع به سنگ زدن به ساختمان صدا و سيما كرده اند


جمعيت امروز ميليوني بود
تلويزيون رژيم هم در مصاحبه با احمدي نژاد و هم وسط خطبه هاي خاتمي ، وقتي صداي شعار هاي مردم پخش شده قطع شده است .
دو ماشين ون پليس در ميدان ونك به آتش كشيده است

گزارش يكي از تظاهر كنندگان از تهران :
عجب روزی بود الان ساعت 3ونيم است که رسیدم خانه ساعت 11 رفتیم میدان امام حسین (فوزیه)میدان پر بود از بسیجی ها با پلاکارد های مخصوص خودشان البته با لبلس بسیجی نبودند از نزدیک سعدی دیگه قیافه ها عوض شده بودوبچه ها بودند هیچ کدام شعار نمی دادند
از سرفردوسی نظامی ها مستقر بودند اما از چهارراه ولیعصر کاملاپر بود از یگان ویژه خیابان پر بود از جمعیت یواش یواش بچه ها لباسشان عوض میشد زیر پیراهنشان تیشرت سبز پوشیده بودند وخیلی ها یک علامت سبزی داشتند مثل دستبند ویا شال سبزشعار ها شروع شد بیشترین شعارها مربوط به ایران بود نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران نه شرقی نه غربی جمهوری ایرانی مرگ بر ديکتاتور احمدی گم شو احمدی گمشو مرگ بر روسیه وجالب ترینش مرگ بر چین بود نزدیک دانشگاه خیابان پر شد از مرگ بر دیکتاتور یک مرتبه 5 وانت با بلندگو وارد جمعیت شد وشروع به شعار دادن کرد که صدای بچه ها دیگه گم شد در گیری لفظی هم پیش امد ولی هنوز درگیری جدی نبود در اطراف دانشگاه جمعیت موج میزد وهمان شعار ها بود از اطراف مرتبا خبر میرسید خاتمی را چاقو زدنند.کروبی از مسیر دیگه ای میاید و....... وقتیکه گفتند احمدی نژاد میخواهد سخن رانی کنند همه هو کشیدند میگفتن در بالای میدان گاز اشک اور پرتاب کردند ما یک جایی نزدیک دانشگاه پیدا کرده بودیم ومثل همه مشغول عکس وفیلم برداری بودیم نیرو های انتظامی در حال رفت وامد بودند ولی کاری به جمعیت نداشتند تمام اطراف بچه ها بودند و میگفتن که جون گرفتیم کمی در گیری پراکنده بود به دختر ها تذکر حجاب میدادند و انها هم با شهامت جوابشان را میدادن جالب این بود که خیلی ها یک بطری اب همراهشان بود وبی توجه به ماه رمضان جلوی همه میخوردن شاید هم مخصوصا این کار را میکردن من مشغول صحبت با اطرافیانم شدم در مورد اشرف شاید 2 ساعتی طول کشید بعضي ها اصلا خبر نداشتن بعصی ها هم بد دهنی میکردن که من با خونسردی عجیبی جوابشان را میدادم بعصی ها هم با دقت گوش میکردن بحث وگفتگو خیلی داغ شده بود متوجه شدم که حدود 20 نفر دور من جمع شدن یک حس امنیت عجیبی داشتم با انکه نتیجه بحث خیلی برام رضایت بخش نبود متوجه شدم که احتیاج به کار تبلیغی زیادی است وپاشنه اشیلش هم در انجا بودن است وعکس و...ولی خوشحال بودم که دارم کاری میکنم از بس در این مدت توی دلم ریخته بودم وسط بحث داغ بودم واصلا متوجه وقایع اطرافم نبودم سروصدا زیاد بود وجمعیتی که اطرافم راگرفته بودن مانع از دیدن خیابان میشد یک مرتبه دیدم کسی که همراهم بود بازومو فشارداد ویک خانمی که مدتی بود ساکت ایستاده بود وچادر بسر داشت چشمکی بمن زد وگفت برو ما بین جمعیت راه افتادیم وجالب این بود که حتي ان هایی که بشدت بامن مخالفت میکردن برای ما راه باز کردن وما توانستیم از دست 3 نفر که میخواستن به ما حمله کنن در برویم چند نفر به من کمک کردن واینکه من روپوش وروسری مشگی داشتم باعث میشد راحت در بین جمعیت گم شوم به خیابان امیر اباد رفتیم خیلی شلوغ شده بود شعار ها همان بود ولی شدیدتر ، عده ای را دنبال میکردن درست مثل روز های انقلاب چند نفر شعار مرگ بر خامنه ای دادن وعده ای هم دنبالشان کردن
بطرف بلوار کشاوز رفتیم هر کسی خبری میداد میگفتن خیلی ها را گرفتن صدای شلیک گاز اشگ اور شنیده میشد . ناگهان عده ای نزدیک 100 نفر از پایین خیابان شروع به فرار کردن ودر همان حال هم شعار مرگ بر دیکتاتور میدادن بسیجی ها هم پشت سرشان . ماپیچیدیم به یک کوچه شرقی وعادی شروع به راه رفتن کردیم همان موقع تلفنم زنگ خورد ومن صحبت کردم در همین موقع عده ای دیگه فرار کردن داخل کوچه ویک ماشین گشت هم داخل کوچه شد سر کوچه را بستن واز ماشین پیاده شدن جلوی ماهم را گرفتن وآن هایی که چیز سبزی همراهشان بود شروع به کتک زدن کردن به ماگفتن که وایستید وشروع کردن او را گشتن و به من گفتن کیفت را باز کن وهر چه داری بریز بیرون گفتم در کیفم چیز های خصوصی دارم وباز نمیکنم کیف را از دستم کشید وهرچه داشت ریخت زمین نمیدونم چطور اینقدر شجاع شده بودم گفتم نمیتونستی درست درش را باز کنی گفت بامن یکی به دو نکن گفتم تو با من یکی به دو نکن من جای مادرت هستم گفت مادر من مثل تو نیست منم گفتم خدارا شکر که پسر های من هم مثل تو نیستن دادزد پسر هات کوشن من تمام یچه های که بودن را نشان دادم وگفتم ایناهاشن شروع کرد به دادو بیدادکردن ودوربین رااز زمین برداشت گذاشت توی جیبش گفت توکلانتری هم همن قدر بلبل زبونی گفتم از اول میگفتی دوربین لازم داشتی خودم بهت میدادم یک مرتبه د.وربین نازنینم را انداخت زمین ولگد كرد من هم با خون سردی که هم برای خودم وهم برای همراهم عجیب بود نگاهش میکردم ولبخند میزدم در تمام کوچه هم وضعیت همین گونه بود وعده ای را سوار ماشین کردن من وهمراهم را هم با دادو بیداد سوار کردن ماشینشان یک ون سفید وسبز بود با شیشه های دودی همینکه از کوچه پیچد بیرون جمعیتی که در خیابان امیراباد بودن شروع به هو کردن وشعار یا لا ازادشان کنید وجلوی ماشین را گرفتن نزدیک 13 نفر بودیم که 4 دختر وبقیه پسر وما دونفر پیر ترینشان بودیم 3 تا از پسر ها گریه میکردن وخواهش وتمنا که ما کاری نکردیم ولی بقیه محکم نشسته بودن مردم بیرون از ما بیشتر ناراحت بودن وهو میکردن وشعار ميدادن ازادشان کنید ومامور ها هم فحش هایی میدادن که لیاقت خودشان را داشت وخیلی فاجعه بود همون موقع هم عده ای فیلم میگرفتن که شاید بعدا ببینم یک مرتبه یک ماشین بنز نیروی انتظامی رسید وجلوی ماشین ما پارک کرد وشروع کرد جمعیت را متفرق کردن ولی ملت میگفتن تا این ها را ازاد نکنید ما نمیروم اونها هم که انگار منتظر بهانه بودن در را باز کردن وگفتن گمشید پایین من هم گفتم ما گم نمیشیم میفرماییم پایین .چند بدو بیراه نثار ما کرد مردم مارا کشیدن از ماشین پایین وقتی همگی پیاده شدیم شروع کردن به سوت زدن واون هارا هو کردن وشعار نترسین نترسین ما همه با هم هستیم چند نفر هم فیلم میگرفتن من روسریم را تا جایی که میشد کشیدم روی صورتم وامدیم در بلوار کشاورز از کوچه پس کوچه ها امدیم همه جا پر بود از جمعیت وشعار وقتی ما وارد بلوار شدیم دوتا از همان ون ها امیر اباد را بست وشروع کرد به درگیری ولی دیگه نموندیم وفورا از انجا دور شدیم چیزی که برام مهم بود این احساسی بود که در تمام روز ودر مقابل انها داشتم وانهم خونسردی وعدم ترس بود ولی رفتار خونسردانه من باعث شد خیلی از بچه ها که در ماشین بودن روحیه بگیرن با علامت گذاری فهمیدیم که تعقیب نمیشویم وبه خانه برگشتیم هنوز در گیری ادامه داره ومن انگار که کوه کندم فقط حیف دوربین نازنینم .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.