۱۳۸۸ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

قيام بزرگ 27 شهريور تهران به روايت شاهدان -2

ساعت 10:45 صبح روز جمعه. خيابان مفتح(روزولت)-مردم در گروه هاي سه تا هفت هشت نفري به سمت ميدان رضائيها(هفت تير) در حرکتند.اوضاع واحوال خبر از فضايي متفاوت با روزهاي ديگر دارد.
در ابتداي ورودي ميدان در مقابل فروشگاه بزرگي که هنوز افتتاح نشده وتعطيل است، موتورهاي نيروهاي انتظامي به چشم مي خورد. کمي دورتردر مقابل مسجدالجواد، تعدادي حدود 30تا 40 نفراطراف وانتي که در قسمت بارآن تا جايي که مي توانسته اند بلندگو کار گذاشته اند ديده مي شوند.بسيجي ها ولباس شخصي هايي هستند که براي راه پيمايي مهيا شده اند.
به سمت پايين ميدان و ابتداي بلوار کريم خان زند مي رويم.در تقاطع مسير به سمت ادامه خيابان مفتح(روزولت)پليس راهنمايي راه ايستاده وبه جاي خيابان کريم خان،اتومبيلها را به سمت مفتح جنوبي هدايت مي کند.راه بسته است!. انبوه اتومبيلها پس از اين تقاطع،در حد فاصل تقاطع و ورودي خيابان کريم خان زند متوقف شده اند وامکان حرکت ندارند. چاره اي نيست.به ناگزير به سمت مفتح جنوبي حرکت مي کنيم بلکه از آنجا خود را به خيابان انقلاب ومسيرهاي راه پيمايي برسانيم. ولي در ابتداي مفتح جنوبي تصميم عوض مي شود.به سمت مفتح جنوبي حرکت مي کنيم واز فرعي هاي مفتح مجدداً به سمت کريم خان بر مي گرديم. صحنه حيرت انگيز است : خامنه اي تبهکار،سپاه جنايتکار، احمدي مقدم مزدور، واوباش هرزه گرد خياباني لباس شخصي آنها،سوار بر موتورسيکلتهاي مخصوص سرکوب ، وپياده ، با غيض وخشم وکينه، فقط مي توانند نظاره گر باشند. سيل جمعيت درخيابان کريم خان به سمت ميدان ولي عصر در حرکت است.
يک هفته تهديد، شکسته است. ايران شده فلسطين،ملت چرا نشستين!.ايراني باغيرت حمايت حمايت! نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران! طنين فريادهاي مردم است که آسمان را مي شکافد وبانگ تظلم و دادخواهي مردم را به عرش کبريايي مي رساند.
مزدوران لباس شخصي وبسيجي،سوار بر وانت با انبوه بلندگوهاي به کار گرفته ، در بين جمعيت به راه مي افتند.چقدر قليل وحقير وپست!.مرگ بر اسرائيل شان با صداي يکپارچه مرگ بر روسيه مردم پاسخ داده مي شود. صحبت از روز قدس شان وآزادي سازي قدس شريف،کوبنده تر با نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران ، منکوب مي شود.
صحنه عجيبي است،همچون روزهاي پس از انتخابات.همه هستند: زن ومرد،پير وجوان، کهنسال واز کار افتاده دست در دست وهمراه وهمپاي خردسالان وجوانان خانواده خويش. به راستي اين مردم را چه مي شود: سر ازپا نشناخته براي رهايي ميهن اشغال شده خود به ميدان شتافته اند.بي هيچ ترس وپروايي از مزدوراني که در اطراف آنها همچون کفتاراني دريده صفت، يا به شناسايي وعکاسي وفيلمبرداري مشغولند،
يا سوار بر موتور و درحالي که تازيانه وسلاح هاي سرد وگرم وبيسيم شان از زير پيراهن هايشان پيداست،در اطراف آنها پرسه ميزنند.ساعت حدود 11صبح است. جمعيت مي خروشد: احمدي دروغگو 63درصدت کو؟ .مرگ بر تو مرگ بر تو مرگ بر تو-
آشکارا مشخص است اين " تو" همان ولي سفيه غدارتبهکار است. با تغيير جزيي مسير واز خيابانهاي فرعي اطراف،
خود را به مقابل خيابان استاد نجات اللهي مي رسانم. مي بينم تعدادي از مزدوران –حدود 30نفر با يک وانت وچند موتور سيکلت،بر روي قله پل، راه حرکت مردم را سد کرده اند. دقايقي بيشتر طول نمي کشد: سيل جمعيت اين کف روي آب را پس مي زند وراه خود را باز ميکند.چاره اي جز تمکين ندارند.ظاهراً خط برخورد ندارند تا نمايش حکومتي شان به خوبي وخوشي برگزار شود!راست گفته اند شتر در خواب بيند پنبه دانه!.وخط برخوردشان، سد کردن راه حرکت مردم وممانعت از ادامه مسير وحرکت سيل جمعيت به سمت دانشگاه را دارند.ولي اين سيل را سر باز ايستادن نيست.جمعيت آنها را پشت سر ميگذارد وبه سمت ميدان ولي عصر جرکت ميکند. فرياد جمعيت همچنان آسمان را مي شکافد: مرگ بر ديکتاتور ، ديکتاتور حيا کن اين ملت ورها کن، احمدي دروغگو استعفا استعفا.سيل جمعيت همچنان روان است.براي اطلاع از وضعيت ساير نقاط به سمت بلوار کشاورز حرکت مي کنم.تمامي خيابانهاي فرعي توسط پليس راهنميي مانع گذاري ومسدود شده وامکان تردد نيست.به ناچار از چندين خيابان بالاتر خود را به خيابان فلسطين شمالي مي رسانم واز آنجا به بلوار کشاورز مي روم.در تقاطع خيابان فلسطين وبلوار کشاورز، انبوه نيروهاي انتظامي ويگان ويژه با تجهيزات کامل در خيابان فلسطين مستقر شده اند.فضا کمي نگران کننده است بويژه که مي بينم تعدادي-حدود200نفر-از اوباش بسيجي ولباس شخصي، در تقاطع فلسطين وبلوار کشاورز تجمع کرده، مانع عبور سيل جمعيت خروشان شده اند.ولي اينجا نيز مردم راه خود را باز مي کنند،مزدوران، بور شده وحقير، در مقابله با مردم ،چون خاشاکي بي مقدار به کنار زده مي شوند،
جمعيت راه خود را باز مي کند وبه سمت خيابان کارگر(اميرآباد)حرکتش را ادامه ميدهد.مزدوران لباس شخصي وبسيجي وپادوهاي حکومتي که براي شرکت در نماز جمعه به سمت دانشگاه مي روند آنقدر حقير ومعدودند که چاره اي جز عبور از پياده روهاي خيابان ندارند.
شعاري هاي پراکنده مرگ بر اسرائيل ومرگ بر منافق ومرگ بر ضد ولايت فقيه آنان به صورت کوبنده وقاطع با فريادهاي مرگ بر روسيه، روحاني واقعي منتظري صانعي، احمدي دروغگو 63درصدت کو، پولهاي نفت چي شده خرج بسيجي شده، مرگ بر تو وهويکپارچه مردم روبرو مي شود.
فريادهاي بلندگويي چند وانت پر از بلندگو مزدوران بسيجي با تمام عربده هاي وحشيانه بلندگو بدستهاي جنايتکارشان که در حول وحوش آنها حدود 300نفر لباس شخصي وبسيجي در حرکت هستند در سيل جمعيت گرفتار وگم مي شوند.
ساعت حدود 12 پيش از ظهر است.کمي پس از تقاطع فلسطين وبلوار کشاورز، بناگهان تعدادي از مزدوران بسيجي ولباس شخصي با چماق وشلاق به مردم حمله مي کنند.مردم با شعار نترسيد نترسيد ما همه با هم هستيم به مقابله با آنها مي پردازند ودرگيري با منکوب کردن مزدوران خاتمه مي يابد وسيل جمعيت به راه خود ادامه ميدهد.
صداي احمدي نژاد از بلندگوهاي بلوار کشاورز به گوش مي رسد. جمعيت با پيروي از اشعار معروف سال 57 يکصدا مي خروشند: محمود خائن آواره گردي،خاک وطن را ويرانه کردي،کشتي جوانان وطن الله اکبر کردي هزاران تن کفن الله اکبر مرگ بر تو مرگ بر تو مرگ بر تو مرگ بر تو!.ا.
براي اطلاع از وضعيت حوالي ميدان انقلاب وخيابان آزادي،باز محل را ترک و از خيابانهاي فرعي به سمت ميدان انقلاب وخيابان آزادي تغيير مسير مي دهم.ساعت حوالي 12:30 پيش از ظهر است.در تقاطع فاطمي وکارگر(امير آباد)مي بينم پليس راه را به سمت جنوب خيابان کارگر مسدود کرده،به ناچار بايد در امتداد خيابان فاطمي وجمشيد آباد به سمت آزادي حرکت کنم.
به هر زحمتي خود را از خيابان دکتر قريب ومقابل داشنکده دامپزشکي به خيابان آزادي مي رسانيم.ساعت حدود 13:15 بعد از ظهر است.در خيابان آزادي انبوه جمعيتي را مي بينيم که از سوي ميدان انقلاب به سمت آزادي در حال حرکت ومتفرق شدن هستند.جمعيت در حال متفرق شدن نيز در طول خيابان آزادي در دسته هاي 500تا 1000نفري در دو سوي خيابان در حرکتند وشعارهايشان همچنان ادامه دارد.صبح شنبه از دوستي که آنجا حاضر بوده شنيدم که جمعيت از حدود ساعت 10:30 صبح به تدريج از خيابان توحيد به سمت انقلاب متراکم شده وبه راه افتاده ودر حوالي ساعت 12:30 تا 1 ظهر،انبوه جمعيت در خيابان آزادي ديگر قابل شمارش نبوده اندو شعارها ،همان شعارها وبلکه تندتر نيز بوده است.از جمله اين شعار که واي اگر منتظري حکم جهادم دهد.يا دروغگو حيا کن اين آخرين پيام است(ديکتاتور حيا کن اين آخرين پيام است) جنبش سبز ايران آماده قيام است. ومواردي نيز درگيري هاي پراکنده اي در آنجا رخداده وگاز اشک آور نيز پرتاب شده از جمله به آن دليل که وانتي از مزدوران در همان حوالي (حوالي خيابان جمالزاده) که مزدوري بلندگو به دست مرتب شعار مرگ بر منافق سر ميداده وسيل جمعيت بي اعتنا به اوشعارهاي خود را مي داده اند ناگهان تغييير شعار ميدهد ومرگ بر موسوي مي گويد که در پاسخ،مردم خشمگين با باراني از سنگ وآجربه او و وانت حمله ور مي شوند و در اين ميان، گاز اشگ آور براي متفرق کردن مردم شليک مي شود ولي مردم با کنترل اوضاع،باز فضا وميدان را به دست مي گيرند.همچنين در ميدان انقلاب-همچون تقاطع بلوار کشاورز وکارگر-سدي از نيروهاي انتظامي ويگان ويژه راه را بر مردم بسته بودند تا مانع حرکت آنها به سمت داشنگاه وميدان انقلاب شوند که در نهايت،فشار مردم اين سد را نيز از بين برميدارد وجمعيت به هم مي پيوندد. تا حوالي ساعت 2بعد از ظهردر همان حوالي بوديم.سپس از طريق ميدان انقلاب وخيابان کارگر جنوبي به سمت خيابان جمهوري ادامه مسير داديم.که در تقاطع خيابان هاي کارگر جنوبي وجمهوري ديديم قطار اتوبوسهايي که نيروهاي اجير وبسيج شده وساز مان يافته مزدوران را به نماز جمعه آورده بود از ابتداي خيابان جمهوري تقاطع کارگر تا حدود تقاطع حافظ(4راه استانبول ومقابل سفارت انگليس) در دو قسمت خيابان زنجيره وار توقف کرده اند.در سمت جنوبي خيابان اتوبوسها وميني بوسهايي با پلاک سپاه ودر مسير ويژه اتوبوس، اتوبوسهاي شرکت واحد.واين در حالي بود که در تمامي خيابانهاي فرعي شمالي وجنوبي حاشيه خيابان جمهوري وکارگر نيز زنجيره اتوبوس وميني بوسهاي توقف کرده که براي نقل وانتقال مزدوران نمايش حکومتي جمعه وراه پيمايي روز قدس به خدمت گرفته بودند،واين موضوع در تمامي طول بلوار کشاورز،کريم خان زند،خيابان وليعصر، خيابان کارگر شمالي وجنوبي وخيابانهاي فرعي حاشيه اي آنها،خيابان آزادي حدفاصل توحيد تا انقلاب نيز به چشم مي خورد.گويي ولي سفيه براي نشان دادن عظمت واقتدار خود،همه ناوگان شکت واحد اتوبوسراني تهران وحومه وترابري سپاه وبسيج تحت امرش را به خدمت گرفته تا عقده کمبود نيروهاي انساني وجمعيت را با نمايش رژه اتوبوس وميني بوسهاي به هم پيوسته جبران نمايد!.به هر حال با طي مسيرو عبور از خيابان جمهوري وفردوسي وچرچيل وفرعي هاي وليعصر ولبافي نژاد وکارگر،مجدداً از خيابن کارگر جنوبي وشمالي خود را به خيابان فاطمي رساندم.ساعت حدود 14:30 بعد از ظهر شده بود.به دليل ترافيک سنگين خيابان فاطمي به ناچار براي گريز از راه بندان ها به فرعي هاي اطراف آن وارد شدم واين در حالي بود که با ورود به خيابان هاي کارگر شمالي تقاطع بلوار کشاورز وفاطمي،مشاهده کردم همچون روزهاي پس از 30خرداد،دسته هاي مزدوران بسيجي ولباس شخصي با انواع وسايل انفرادي سرکوب(باطوم،گاز اشک آور و...) دسته دسته در تقاطعها وکنار خيابان نشسته ودر کمين هستند.فضا به گونه اي بود که مسلم بود اتفاقي رخداده ودرگيري صورت گرفته است. در ابتداي خيابان حجاب ودر مقابل هتل لاله بود که ديدم مرد جواني حدود 30ساله با قد حدود 175تا 180 در حالي که لباس(تي شرت)او پاره شده ومورد ضرب وشتم قرار گرفته است در ميان حلقه انبوه نيروهاي يگان ويژه ومزدوران لباس شخصي مستقر در آن محل در پياده ايستاده وعلي الظاهر اسير شده است. مسير را ادامه دادم.به دليل شدت راه بندان،از خيابان فاطمي به سمت فتحي شقاقي رفته وآنجا نيز به دليل شدت راه بندان، ازمسيرهاي فرعي به سمت خيابان وليعصر حرکت وخود را به خيابان تخت طاووس(مطهري) رساندم وآنجا بود که دليل راه بندان شديد را فهيمدم:
در تقاطع خيابان تخت طاووس وولي عصر انبوهي از مزدوران لباس شخصي ونيروهاي يگان ويژه وانتظامي با تمامي تجهيزات وسلاح هاي سرد وگرم مستقردر چهارسوي تقاطع مستقر بودند.سطح خيابان تخت طاووس از تقاطع ولي عصر تا تقاطع ميرزاي شيرازي(نادرشاه سابق) مملو از تکه سنگ وپاره آجر وتا تقاطع قائم مقام فراهاني(بخارست) آثار سوختگي اشياء در وسط خيابان مشاهده ميشد ودود که درون صندوق هاي فلزي زباله بر ميخاست، حکايت از درگيري هاي نسبتاً شديدي مي کرد که در آن منطقه رخداده بود.وگمانم بر آن است که نيروهاي سرکوبگر ومزدور،به مردمي که در حال متفرق شدن بوده اند والبته در هنگام متفرقه شدن همچنان در دسته هاي چند ده نفري شعار مي داده اند حمله کرده ومردم نيز پاسخ آنها را داده اند.ساعت حدود 5/3 بعد از ظهربود که با طي مسير خيابان تخت طاووس،از صحنه خارج شدم.در طي راه به همراهم مي گفتم : امروز همچون تاسوعا وعاشوراي سال 57 بود.در آن زمان به شدت فضايي رعب آور وحشت افزا ايجاد کرده بودند که خسروداد(فرمانده هوانيروز) دستور داده اگر راه پيمايي شود با هلي کوپترهاي توپدار کبرا تظاهرکنندگان را به گلوله مي بندند.ولي آيت الله طالقاني با يک جمله که من ساعت 8صبح روز تاسوعاوعاشورا از مقابل منزل خود حرکت مي کنم،اين فضاي رعب ووحشت را خنثي کرد.امروز نيز چنين شد وفرقي که مردم امروز دارند اين است:در آن سال مردم چنين وحشي گريهايي را نديده بودند واي بسا اگر وحشيگريهايي که اوباش خامنه اي در اين دو ماه با مردم کردند در آن سال روي ميداد آن راه پيمايي هاي تاريخي برگزار نميشد ولي مردم در اين زمان، اين وحشيگيريها ودنائت ها را ديدند وديدند که تهديدهاي خامنه اي ،سپاه،فرمانده مزدور نيروي انتظامي توخالي نيست وآنچه از سرکوب وکشتار وتجاوز ودريدن گفته اند ،انجام داده اند وبا اين وصف؛ مردم شجاع واستوار،به خيابان ها آمده اند تا کشور اشغال شده خود را نجات دهند.به ساعات عصر رسيده بوديم.
با خود مي انديشيدم: خدايا،بر من ببخش، ديدم حميتت را وياري ات را به اين مردم.خلقي که دير سالي است در تکاپوي آزادي همه هستي خود را نثار کرده ، ومي کند، وامروز، روز قدس سال 88-27 شهريورماه-ايران به جان آمده فرياد برآورد: ديکتاتور اين آخرين پيام است جنبش سبز ايران آماده قيام است. نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران. اليس الصبح بقريب؟
وبا خود ،به ولي جنايتکار سفيه ميگويم: باش تا نفرين مادران سيه پوش داغدار، دردوزخ، از تو چه سازد!
ه - دتهران
شنبه 28شهريور88

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.