يك مادر شيرزن اصفهاني چنين ميگويد : دخترم با پسرعمو و پسردايي هايش به مسجد سيد ميروند . وقتي ميبينند در كه در مسجد بسته است ، از دور چند عكس ميگيرند و مقداري مكث ميكنند تا در فرصتي مجددا جلو بروند . جمعيت زياد بود . روش كار رژيم اين بوده كه مزدوران لباس شخصي مردم محلي را از غير محلي شناسايي ميكردند مثلا سنتي ها را از غير سنتي ها تشخيص ميدادند و با بي سيم يا تلفن بي سيمي مزدوران گارد ويژه را خبر ميكردند و آنها بلافاصله ميريختند و به قصد كشت ميزدند وفرصت جمع شدن نميخواستند بدهند . بچه هاي ما را هم اين مزدوران ناگهاني روي سرشان ريختند و دخترم در حين فرار متوجه ميشود كه از سرش و چشمش خون جاري است و در آنجا مردم او را سوار ماشيني كرده و نجات ميدهند و الان سرش 12 بخيه خورده است، اوكتفش هم در درگيريهاي تير ماه بشدت باتوم خورده و مجروح شده بود .
آن روز مزدوران براي اينكه جلوي شكل گيري تجمع را بگيرند ، اول به زنان و دختران حمله ميكردند و بيرحمانه ميزدند . دستگيري آنچنان زيادي نكردند ولي بيرحمانه و باطرح و برنامه جلوي تجمع را ميخواستند بگيرند .